جدول جو
جدول جو

معنی پشه نامه - جستجوی لغت در جدول جو

پشه نامه
(پَ شَ / شِ مَ / مِ)
سیاهه و ریز تمام جهیز عروس که به امضای داماد رسانند و به کسان عروس دهند. صورت و سیاهۀ اسباب و جهاز زن که ب خانه شوی آرد
لغت نامه دهخدا
پشه نامه
صورت و سیاهه جهیز و اسباب زن که بخانه شوهر برند و بامضای داماد رسانند
فرهنگ لغت هوشیار
پشه نامه
((پَ ش ِ مِ))
صورت و سیاهه جهیز و اسباب زن که به خانه شوهر برند و به امضای داماد رسانند
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیه نامه
تصویر سیه نامه
سیاه نامه، گناهکار، عاصی، بد کار، فاسق، فاجر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راه نامه
تصویر راه نامه
سفرنامه، نقشۀ راه، دفترچۀ راهنمایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شب نامه
تصویر شب نامه
هرنوشته ای که شب هنگام و پنهانی میان مردم پخش کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هبه نامه
تصویر هبه نامه
نوشته ای که به موجب آن کسی مالی را به دیگری ببخشد، بخشش نامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشته نامه
تصویر هشته نامه
طلاق نامه، سندی که در آن وقوع طلاق را می نویسند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشه ناک
تصویر پشه ناک
پشه دار، پرپشه
فرهنگ فارسی عمید
(مَ / مِ)
نام لحنی است در موسیقی. رجوع به کلمه آهنگ در لغتنامه شود
لغت نامه دهخدا
(پَ شَ / شِ نَ / نِ)
خانه مانندی است از پردۀ تنک و چادر رقیق که محفوظ ماندن از نیش پشه را در آن خسبند. پشه بند. پشه دان. ستاره. کلّه. (زمخشری) (مهذب الاسماء) ، نام درخت سده است که بعربی شجرهالبق خوانند. (برهان قاطع). درختی است که درون بارش پر از پشه است و بعربی شجرهالبق گویند. (فرهنگ رشیدی). لکن این درخت را باری نیست بعضی برگهای آن ترنجیده شود و در میان آن جانورانی خرد چون پشه گرد آید. رجوع به پشه دار شود
لغت نامه دهخدا
(عِ مَ / مِ)
نامۀ عاشقانه. (فرهنگ فارسی معین). شیفتگی نامه. محبت نامه:
بالای هزار عشق نامه
آراسته شد به نوک خامه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(هَِ بَ / بِ مَ / مِ)
بخشش نامه. (ناظم الاطباء). در اصطلاح، قباله ای است که بر طبق آن، واهب مالی یا چیزی را (عین موهوبه) به متهب ببخشد. (از حقوق مدنی، تألیف موسی عمید)
لغت نامه دهخدا
(پَ شَ / شِ)
پرپشه. که پشه بسیار دارد. بعضه. مبعوضه. ارض بعضه، زمینی پشه ناک
لغت نامه دهخدا
(شَ مَ / مِ)
نامه که در شب نویسند. نامه که نویسند و در شب منتشر سازند. اختفاء و پنهان ماندن نویسنده و نشرکننده را، نوشتۀ بی امضا شبیه به روزنامه در خدمت یا بیان حال کسی که شبها در خانه ها اندازند. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(شَ مَ / مِ)
مخفف شاهنامه. نامۀ شاهان. کتابی که در آن اعمال و افعال و کارنامۀشاهان نوشته شود. رجوع به شاهنامه شود:
شهی کو بترسد ز درویش بود
به شهنامه اورا نشاید ستود.
فردوسی (طبق نسخه ای که در حدود 850 هجری قمری کتابت شده است).
چندگویند ز شهنامه سخنهای دروغ
چند خوانند هنرهای فلان و بهمان.
عنصری.
اینکه در شه نامه ها بنوشته اند
رستم و روئینه تن اسفندیار
تا بدانند این خداوندان ملک
کز بسی خلق است دنیا یادگار.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ)
تقویم، و پهلوی آن گاهنامک است
لغت نامه دهخدا
تصویری از شهنامه
تصویر شهنامه
شاهنامه، کتابی که در آن اعمال و افعال و کارنامه شاهان نوشته شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شب نامه
تصویر شب نامه
نوشته بی امضا شبیه به روزنامه که شبها در خانه ها اندازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشه خام
تصویر پشه خام
ملج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشه ناک
تصویر پشه ناک
پرپشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبه نامه
تصویر هبه نامه
بخشش نامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشق نامه
تصویر عشق نامه
نامه عاشقانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیه نامه
تصویر سیه نامه
کنایه از مردم فاسق گنهکار و بدکاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پند نامه
تصویر پند نامه
اندرز نامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشه خانه
تصویر پشه خانه
پشه بند، پشه دار نارون پشه غال
فرهنگ لغت هوشیار
نامی که پادشاهان بچاکران دهند برای تشریف وی لقب پازنامه پاچنامه پاشنامه، قرین همال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاچ نامه
تصویر پاچ نامه
پاژنامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاه نامه
تصویر گاه نامه
((مِ))
تقویم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شب نامه
تصویر شب نامه
((~. مِ))
هر نوشته ای که شب هنگام و پنهانی میان مردم پخش کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ره نامه
تصویر ره نامه
نقشه
فرهنگ واژه فارسی سره
کمر به پایین، نشیمن، کپل
فرهنگ گویش مازندرانی
غیبت کردن، سخن چینی
فرهنگ گویش مازندرانی